شهید محسن خزایی خبرنگار صدا و سیما و عاشق اهل بیت پیامبر بود.
شهید محسن خزایی خبرنگار صدا و سیما و عاشق اهل بیت پیامبر بود. وقتی کشور سوریه گرفتار داعشی های از خدا بی خبر شد و آنها مردم بی گناه را از بین می بردند، شهید خزایی به عنوان یک خبرنگار به این کشور اعزام شد و در تاریخ 22 آبان 1395 َ در منطقه عملیاتی حلب سوریه به شهادت رسید . او یک دختر سه ساله به نام زینب دارد که مثل همه ی دخترها بابایی هست و هیچکس جای خالی پدر را برای زینب پر نخواهد کرد.
مادر زینب می گوید زینب اوایل شهادت پدرش خیلی بی تابی می کرد و مدام بهانه پدرش را می گرفت. چون خیلی به پدرش وابسته بود اما بعدها با این موضوع کنار آمد و با وجود سن کمی که داشت ، درک کرد که پدرش پیش خداست و دیگر برنمی گردد. این روزها تنها دلخوشی زینب این است که فیلم مصاحبه هایی را که پدرش قصه ی 24 شهید گرفته است ببیند. وقتی زینب آن فیلم ها را می بیند به مادرش میگوید مامان! بابا زنده هست ،بابا اینجا پیش ماست. چه کسی می داند در دل کوچک زینب چه می گذرد و دلش چقدر برای بابایش تنگ شده است.
مادر زینب میگوید: در آخرین سفر شهید خزایی به سوریه ما نیز همراهشان رفتیم و چند روزی ماندیم. شهید خزایی خیلی حواسش به زینب بود تا این چند روز که در سوریه هستند، به او خوش بگذرد. خاطره ی رفتن به زیارت حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) و حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) هم از خاطراتی است که زینب خیلی دوست دارد و بارها از آن یاد میکند.
هر وقت پدرش زنگ میزد، زینب به او میگفت : بابا بیا دنبالمون بریم حرم؛ چون حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) را دوست داشت و نامش با بی بی زینب (سلام الله علیها) یکی بود و خیلی احساس خوشحالی میکرد.
شهید خزایی هم از اینکه دخترش در این سن کم اینقدر به اهل بیت علاقه دارد خوشحال بود.