هشتم آبان ماه، شهادت محمد حسین فهمیده هست.
دوستای خوبم: امروز به مناسبت هشتم آبان میخوام شما رو با یک دوست خوب،یک بزرگ مرد کوچک آشنا کنم.
حسین آقایی که 13 ساله بود، همسن و سال خیلی از من و شما، ولی کار خیلی بزرگی کرد که تو تاریخ ما موندگار شد، یه فداکاری بزرگ یه از خود گذشتگی عظیم؛ میخواین داستان آقای گلمون رو بهتون بگم که شما هم مثل من دوستش داشته باشین؟ باشه،پس براتون میگم: اسم اصلیشون محمد حسین فهمیده هست. فقط من حسین آقا صداش میکنم چون خیلی دوسش دارم. این حسین آقای ما 16 اردیبهشت 1346 به دنیا اومده و مثل ما دوران دبستان رو به بهترین شکل گذرونده و توی درساش هم یک فرد خیلی موفق بوده. در سال 1359 وقتی عراقی ها وارد خرمشهر شده بودن، ناگهان حسین آقای ما متوجه میشه تعداد زیادی از تانک ها میخوان وارد شهر بشن و با وارد شدنشون هم شهر رو ویران میکردن و هم جان خیلی از زن و بچههای شهر رو می گرفتن؛ پس حسین فهمیده ما یه تصمیم بزرگ میگیره. اون برای اینکه دشمن نتونه از روی پل رد بشه یه کمربند از نارنجک به کمرش میبنده و ضامن نارنجکی که توی دستش بوده رو میکشه و به طرف تانک دشمن حرکت میکنه و با جان شیرینش تانک رو منهدم میکنه. دوستای خوبم، حسین آقای ما شهید میشه و تانک دشمن هم از بین میره. عراقیها که فکر میکنن توی تله افتادن با چرخش ناگهانی فرار رو به موندن ترجیح میدن و میرن تا اونجایی که نه صداشون شنیده میشده و نه با چشم دیده می شدن. وقتی این خبر به امام خمینی(ره)رسید؛ امام فرمودند:« رهبرما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش ازصدها زبان و قلم ما بزرگتر است ، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید .» من وقتی این داستان رو خوندم خیلی برام جالب بود که یک دانش آموز مثل من چقدر می تونه تصمیم بگیره و یک از خود گذشتگی بزرگ انجام بده. منم چون دوستم حسین آقاست میخوام با درس گرفتن از اون، توی درس خوندنم یه فرد موفق بشم و فردی باشم که جامعه و مردم بهش افتخار کنن.
علی مهدی ملاشاهی کلاس پنجم مدرسه قدس رستگاران