plusresetminus
داستان

شب قدر

تاریخ انتشارشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۳۴
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یکی از شب هایی که پیامبر مهربانی حضرت محمد (ص) مشغول راز و نیاز با خداوند و نماز خواندن بود، فرشته مهربانی به سوی پیامبر آمد و منتظر شد تا او نمازش به پایان برسد. سپس به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) سلام کرد و گفت:ای پیامبر خدا! خداوند مهربان از من خواسته تا همه حرف هایش را برای شما یک جا بگویم.
کد مطلب: ۱۴۱
پرینت دانلود ارسال به دیگران
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما